کارلینه، در کلبهای، در حاشیهی شهر زندگی میکرد. کارش آشغال جمعکردن بود. همه به او کارلینهی آشغال جمعکن میگفتند. او هر روز با یک کالسکهی بچهی کهنه توی خیابانها راه میافتاد…
کتاب «مرغابی کارلینه» داستان دخترکی است که در حاشیه شهر زندگی میکند و کارش آشغال جمع کردن است. او آشغالها را از جلوی در خانه مردم جمع میکند و به سمساری میفروشد. با بزرگتر شدن شهر، جلوی در هر خانه یک سطل زباله میگذارند و در پی آن، کامیونهایی که هر روز برای خالی کردن زباله میآیند، دیگر چیزی برای کارلینه باقی نمیگذارند… حالا دیگر کارلینه بیکار شده است… تا این که امیل، یک مرغابی به او میدهد و این مرغابی زندگی کارلینه را تغییر میدهد.
کتاب «مرغابی کارلینه» داستان تنهایی، امید و دوستی است. داستان دخترکی که درست در لحظه ناامیدی، مرغابی سر راهش قرار میگیرد، بهترین دوستش میشود و امید را به زندگی او بازمیگرداند..
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.